اتحاد جنبش دانشجویی با جنبش کارگری، افقی نوین در دانشگاه و وظایف فعالین سوسیالیست

میثم مردوخ

با نیم  نگاهی به آنچه در سال 88 كه به دنبال اعتراضات توده‌ای مردم بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به وقوع پيوست، روند رادیکالیزه شدن این مبارزات در هر گام پیشروی و البته بدون رهبری منسجم و سوسیالیستی به عین قابل مشاهده بود. اگرچه جریانات راست و لیبرال (با تمام جناح های رنگارنگش) در داخل و خارج و با کمک رسانه های بورژوازی جهانی تلاش بی وقفه و البته ناکام برای کنترل این مبارزات و محصور کردن آن در چهارچوب تنگ سیاست لیبرالی خود و قانون اساسی رژیم را با جدیت دنبال کردند، اما این روند رادیکالیزم مبارزات توده های به جان آمده و ستم کش ایران و البته بخش قابل توجه آن را که دانشجویان و جوانان تشکیل داده بودند، روند پیشروی سریع و قابل پیش بینی در پس زدن جناح اصلاح طلب رژيم را طی کرد و به نقطه ای رسیدند که دیگر نه تنها رژیم هار سرمایه داری اسلامی، بلکه جناح رانده شده از قدرت هم تاب تحمل و دیدن این واقعیت را نداشتند. همه با یک ائتلاف غیر رسمی و البته عملی از هیچ کوششی برای سرکوب و اخته کردن این مبارزات آزادی خواهانه کوتاهی نکردند. از سرکوب، کشتار و اعدام گرفته تا به کار بردن سیاست فریب و سترون سازی توده ها (از سوی جناح موسوم به موج سبز به رهبری موسوی و کروبی و خاتمی ) هر چه در چنته داشتند در گرو سرکوب و کنترل این مبارزات گذاشتند. اما آن چه مهم و مورد توجه است، نه تنها توده های آزادی خواه و مبارز مرعوب این سیاست نشدند و نه تنها فریب دنباله روی از هیچ جناح بورژوازی را نخوردند بلکه آن چه در جریان است پیشروی مبارزات نوید بخش و قابل اتکا برای توده های زحمتکش خواهد بود.

روندی را که این مبارزات طی کرد نقطه اوج رادیکالیزم خود را در اول ماه مه روز جهانی کارگر به همه نشان داد. اگرچه اعتراضات توده ای با تظاهرات خیابانی شروع و با گذشت زمان از آن کاسته شد، اما مردم معترض و آزادي خواه با درک درستی از اینکه این مبارزات تنها با تغییر و کاربست راهکارها و سبک کارِ نوینی برای احقاق حقوق لگد مال شده خود میتوانند پیشروی و پیروزی آن را تضمین نماید، از اين رو در سير پيشروي اين مبارزات، كارگران و مردم به جان آمده روز جهاني كارگر را به روز مبارزه عليه نظام سرمايه داري حاکم، بي حقوقي ها، استبداد و ناعدالتي تبديل كردند. روز جهانی کارگر نقطه عطفی بود که مبارزات طبقه کارگر ومردم آزادی خواهانه در سه دهۀ اخير و مشخصا سیر صعودی اعتراضات یک ساله اخیر را طی کرده بودند و بایستی در وضعیت کنونی و در روز جهانی کارگر، که نماد اتحاد طبقاتی کارگران و زحمتکشان علیه نظم کاپیتالیسم است، توازن قوا را با اتکا به نیروی تعیین کننده طبقه کارگر به نفع توده ها تغییر دهند. آن چه طی این پروسه مبارزاتی حلقه مفقوده آن یعنی جنبش متشکل کارگری را با خود همراه نداشت، در روز جهاني كارگر پیوستگی این مبارزات رهایی بخش به رهبری جنبش کارگری را در برابر کل جامعه قرار داد.

روز جهانی  کارگر در ایران اگرچه از سوی  جناحهای مختلف بورژوازی، از سران رژیم سرمایه گرفته تا رهبران موج سبز و لیبرال های خارج کشور همه و همه از کارگر و حقوق آنها دهان گشودن و فریبندگی و ناکارامدی خود را بیش از همیشه عیان ساختند، اما با ابتکار عمل و زحمات قابل تحسین رهبران و فعالین کارگری سوسياليست و جریانات چپ و سوسیالیستی در داخل و خارج، جنبش کارگری نه تنها به زائده و ابزار هیچ کدام از جناح های بورژوازی تبدیل نشد، بلكه به عین هر آن چه در توان داشتند نیروی مستقل و رادیکال و طبقاتی خود را نیرومندتر وارد عرصه مبارزات سیاسی کرد. ولی تنها چیزی که مهم و قابل توجه بود این است که رمز اینکه کلیه جناحها بورژوازی و حتی سران حاکمیت سرمایه هم تلاش می کردند سخنی برای کارگران داشته باشند!؟ ریشه در قدرت مندی طبقه کارگر در تغییر و تحولات اجتماعی دارد. واقعیت این است که با تجربه تاریخی و آن نیرویی تعیین کننده ای که سرنوشت هر جامعه طبقاتی را به خود گره زده است طبقه کارگر متشکل و سازمانیافته بوده و خواهد بود. بحران عمیق اقتصادی و سیاسی که سراپا این نظم کهن سرمایه داری اسلامی ایران را در برگرفته،  عملا روند رو به رشد اعتراضات کارگری را به همراه داشته و در روند پیشروی آن جامعه را ناگزیر به تغییراتی خواهد کرد. این وزن و موقعیت و توانمندی طبقه کارگر است که این جانیان انسان، سیستم و جناح های مختلف بورژوازیِ ضد کارگری را وا داشته تا هر آن چه در توان دارند این جنبش را کنترل و سترون سازند.

 روز جهانی کارگر در ایران علی رغم حضور وسیع و گسترده نیروهای امنیتی و چماق به دستان سرمایه و با وجود تلاشهایی از  از سوی رسانه های بورژوایی غرب نظیر صدای امریکا و رادیو فردا که سعی در به هم زدن و تحریف ساعت برگزاری مراسم داشتند، در تهران و تعدادی از شهرهای ایران با حضور کارگران، فعالین پیشرو کارگری، دانشجویی و زنان و توده ای مردم آزادی خواه این روز را گرامی داشتند و به جناح های راست و ارتجاعی سرمایه نشان دادن که جنبش کارگری ايران نه تنها به نیروی ذخیره آن ها تبدیل نخواهد شد بلکه هر چه در توان دارند برای پیشروی و تشکل یابی طبقاتی و توده‌ای کارگران گام برخواهند داشت.

 و اما  آن چه قابل توجه و مورد بحث ما خواهد بود، حضور دانشجویان و فعالین سوسیالیست آن و تلاش آن ها برای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر بود. جنبش دانشجویی که در نیم قرن اخیر یکی از جنبشهای پیشتاز و رادیکال اجتماعی بوده است اکنون و بعد از طی کردن فراز و نشیب های فراوانی وارد دوره مهمی از مبارزات اجتماعی در فضای سیاسی ایران شده است. گرایش چپ و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در این مقطع از مبارزه سیاسی، خود از یک طرف نتیجه برآمد مبارزات طبقاتی و پیشروی جنبش کارگری و از طرف دیگر نتیجه بن بست استراتژیک دفتر تحکیم وحدت و جریانات رفراندوم طلب سکولار بوده است. شرکت در برگزاری مراسم و اکسیون های روز جهانی کارگر هم دنباله این سیر پیشروی جنبش رادیکال دانشجویی بوده است. بنا به گزارشی که از سوی شورای برگزاری روز جهانی کارگر منتشر شد در چند دانشگاه، دانشجویان به مناسبت روز جهانی کارگر دست به تجمع های اعتراضی زدند. از جمله در دانشگاه های تهران، بروجرد، مشهد، کرمان، آزاد تهران، علم و صنعت و شهرکرد.

در دانشگاه تهران شعارهای "دانشجو کارگر اتحاد اتحاد " و "مرگ بر دیکتاتور"  و"دیکتاتور حیا کن دانشگاه رو رها کن" توسط دانشجویان سر داده شد. دانشجویان بعد از حدود ۲ ساعت تجمع اعتراضی به حضور احمدی نژاد، به قصد پیوستن به صفوف کارگران دانشگاه را ترک کردند.

در بروجرد و در روز جهانی کارگر در دانشگاه این شهر، کارگران و نمایندگان کارگران نیز شرکت داشتند. دانشجویان برای ابراز همبستگی و اتحاد، از کارگران برای این مراسم دعوت کرده بودند و با تاکید بر مطالبات کارگران، خواهان رفع تبعیض و ستم بر کارگران شدند. مطالباتی که دانشجویان بر آن تاکید داشتند، از جمله افزایش دستمزدها و ایجاد اشتغال و امنیت شغلی برای همه و افزایش امکانات رفاهی بود.

دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در بزرگ داشت روز جهانی کارگر، علی رغم فضای سنگین سرکوب و کنترل دانشجویان امروز صبح در کلاس های درس شرکت نکردند و کلاس ها را تعطیل کردند. دانشجویان همچنین از گرفتن غذا از سلف سرویس دانشگاه امتناع کردند.

دانشجویان دانشگاه آزاد شهرکرد و  دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز در روز جهانی کارگر و در حمایت و همبستگی با کارگران در این روز دست به اعتصاب غذا زدند.

دانشجویان دانشگاه علم و صنعت نیز در بزرگداشت روز جهانی کارگر و در همبستگی و حمایت از کارگران در سالن غذاخوری دانشگاه تجمع و سرود خوانی کردند. حراست دانشگاه به دانشجویانی که مراسم را آغاز کرده بودند حمله کرده و مانع پیوستن سایر دانشجویان به آنان شد. 

واقعیتی را که مي‌بایستي از این گزارش استنتاج کرد، روند رادیکالیزه شدن و گشودن افقی نوین در پرتو مبارزات آزادی خواهانه و سوسیالیستی در دانشگاه است. این گام مهمی است که بخش چپ و سوسیالیستی آن برداشته و مسیر ایجاد اتحاد و همبستگی با جنبش کارگری را در پیش گرفته‌اند. حضور دانشجویان در مراسم اول ماه در دانشگاه و اکسیون های روز کارگر در چندین شهر مختلف و شعار "کارگر دانشجو، اتحاد اتحاد" نقطه عطف و عظمت مبارزات دانشجویان و بخش چپ آن در مسیر مبارزات سوسياليستي تاکنون آن بوده است.

این که در دانشگاه  استراتژی اتحاد جنبش دانشجویی با جنبش کارگری پیگیری و به مثابه افق رهایی بخش و اجتناب ناپذیر تبدیل شده است از این واقعیت سرچشمه میگیرد که در جامعه ای که اکثریت آن را توده های کارگر و زحمتکش تشکیل داده اند و مناسبات تولیدی سرمایه داری موجودیت خود را تنها با استثمار و به غارت بردن حاصل کار کارگران و اکثریت جامعه حفظ خواهد کرد. دانشجویانی زیادی که خود از خانواده های کارگری و اقشار زحمتکش جامعه هستند که خود هم با تحمل بار طاقت فرسای زندگی شاق خانواده هایشان وارد دانشگاه شده اند. از اینکه دانشجویان وضعیت تلخ و فلاکتبار اکثریت توده های مردم و کارگران را در فقر و سیه روزی شاهد هستند که چگونه با محرومیت های فزاینده زندگی خود را تامین می کنند. به دنبال فارغ التحصیل شدنشان از دانشگاه عملا بازار کار منتظر حضور نيروي كار آن ها خواهند بود و همان مناسبات استثمار و نابرابری طبقاتی بر آنان نيز تحمیل خواهد شد و یا این که شبح بیکاری از هم اکنون بر آینده بسیاری از این دانشجویان سایه افکنده است، و به خیل عظیم ارتش ذخیر کار می پیوندند که  بنابر گزارشات منتشره اکنون بیشتر از 30 درصد از فارغ التحصیلان کشور بیکار هستند. اینکه دانشجویان در دانشگاه با فقدان هر گونه آزادی روبرو هستند و مدام از سوی چماق به دستان سرمایه سرکوب می شوند و اعتراض به این مناسبات فورا و بی درنگ با برخورد شدید مامورین امنیتی و حراست روبرو خواهند شد. به معنای واقعی استبداد و اختناق سياسي ریشه عینی در نظام سرمایه داری اسلامی ایران دارد و بر متن چنین وضعیتی خواهد بود که دانشجویان سراغ افق و استراتژی را خواهند گرفت که کسب مطالبات و خواست های آزادیخواهانه شان قابل حصول باشد.

جنبش دانشجویی و مشخصا بخش چپ و سوسیالیستی آن به مثابه جریان سیاسی و پیشرو در جامعه سرمایه داری اسلامی و اختناق زده تنها با ارجاع به جامعه و پیگیری مطالبات دمکراتیک و آزادیخواهانه به رادیکالترین شکل ممکن نمایندگی و در تحقق آن گام بردارد، امر ضروري و عاجل در برداشتن هر گام آن خواهد بود. در عين حال رادیکال ترین و عمیق ترین مطالبات دموکراتیک جامعه ایران در شرایط کنونی در حیطه خواسته های  جنبشهای اجتماعی مختلف  بروز و ظهور یافته است. بنابراین بخش چپ و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در مقابل انواع مختلف استراتژی های دست راستی که در مقابل این جنبش مطرح می گردند، باید گزینه رجوع به جنبش های اجتماعی را، با هدف تقویت قطب سوسیالیستی، طرح و معرفی و مشخصا جنبش های کارگری و زنان و دفاع از آزادي هاي دموكراتيك در سطح جامعه به رهبری طبقه کارگر را در این راستا مد نظر خود قرار دهد. در این حالت جنبش دانشجویی به حیطه ای بدل می گردد که بدنه و بافت وظایف و مشغله هایش را امور مربوط به جنبشهای اجتماعی دیگر تشکیل می دهند.

در مسیر مبارزه برای کسب آزادی های سیاسی، جنبش دانشجویی باید بداند که به همیاری کدام نیروی اجتماعی می تواند اتکا کند و پاسخ به این سوال را در نیرویی بیابد که قدرت تحمیل آزادی های سیاسی و حقوق دموکراتیک به استبداد حاکم را داراست . مبارزات اجتماعی و سیاسی جنبش کارگری به علت نیاز ساختاری آن به تشکل با اشکال گوناگون خفقان سیاسی آشتی ناپذیر است و به مبارزه برای کسب آزادی های دموکراتیک در سطح عمومی گره خورده است. مکان این طبقه در تولید و خصلت گریز ناپذیر جمعی مبارزه اش به او جایگاهی می دهد که برای هیچ یک از طبقات و اقشار تحت ستم موجود نیست. زمانی که توده های طبقه کارگر در سطح وسیع به مبارزه برخیزند قدرت تحمیل حقوق دموکراتیک و آزادی های سیاسی به استبداد حاکم را خواهند یافت و ایجاد تشکلهای توده ای کارگران گامی اساسی به سوی دموکراتیزه کردن فضای سیاسی و کسب حقوق پایدار است.

از این  روست که دانشجویان کسب خواست و مطالبات خود را در اتحاد با جنبش کارگری می بینند و تحقق آن را به پیشروی و تشکل یابی طبقه کارگر گره زده اند. برای این مهم دانشگاه کانونی برای دفاع از حقوق و مطالبات طبقه کارگر و رهبری آن برای احقاق حقوق پایمال شده‌اشان در جامعه سرمایه داری تبدیل شده است. به این معنا که براي كسب هر گونه خواست مطالبات دمكراتيك و آزادي هاي سياسي در سطح جامعه در گروه به میدان آمدن جنبش كارگري متشكل و سازمانيافته است و با طرح اين مساله كه تنها با مبارزه طبقاتي طبقه كارگر در اتحاد با ساير جنبش هاي دمكراتيك و آزادي خواهانه پيشبرد امر دمكراتيزاسيون در جامعه خواهد بود كه اين مساله كاملا استراتژيك و سوسياليستي است. در برهه حساس کنونی نیز می بینیم که تا چه حد سرنوشت آزادي و رهايي مردم ایران به مبارزات " ارتش قدرتمند و مهيب " جنبش کارگري گره خورده است و تا کجا چشم ها به سوی مبارزات طبقاتی کارگران دوخته شده است.

به معنای  واقعی آن افق نوید بخشی سوسياليستي که در دانشگاه با تلاش های بی وقفه فعالین چپ و سوسیالیست شکل گرفته است، لازم است که این شکل از مبارزات سیاسی باید پا به عرصه فراتری گذارد و در شکل گرفتن قطب سوسیالسیتی در تقابل با حاکمیت سرمایه داری و جناح های و گروه های مختلف راست و لیبرالی گام بردارند و این روند را بیش از هر زمانی تقویت نمایند.

دانشجويان چپ و سوسياليست در دانشگاه ها لازم و ضروريست تا هر آن چه در توان دارند با توده گير كردن خواست و مطالبات آزادي خواهانه و دمكراتيك در بین دانشجویان، ایجاد تشكل هاي مستقل و راديكالي را كه بستري براي رهبري و هماهنگ كردن اعتراضات دانشجويان را در خود جمع و با سمت و سو دادن به آن از به هرز رفتن اعتراضات خودجوش و فاقد رهبري جلوگيري نمايند. از اين رو قبل از هرچيز اتحاد نيروهاي چپ و سوسياليست براي آن چه در فوق ذكر شد امري ضروري و عاجل است. بدون رهبري راديكال با افقی سوسیالیستی، زمينه هاي عيني در جنبش دانشجويي وجود دارد تا جريانات راست و بورژوايي از آن براي مقاصد سياسي (كه به هيچ وجه منافع توده‌هاي دانشجو را در بر نداشته و نخواهد داشت) بهره برداری خواهد شد. اگر بخواهيم دانشگاه كانون مبارزه براي احقاق مطالبات دمكراتيك و آزادي خواهانه دانشجویان باشد، مکانی براي مبارزه عليه آپارتايد جنسي، سركوب زنان، تحميق افكار ارتجاعي و قوانين مذهبي تبديل شود، فعاليت در جهت تبليغ و ترويج سوسياليسم (به مثابه افق رهايي بخش انسان) و پيگيري و همبستگي مبارزات دانشجويان با ساير جنبش هاي دمكراتيك و طبقاتي طبقه كارگر حفظ و تداوم و تضمين يابد، بدون يك رهبري سوسياليستي براي پيشروي در اين راستا و لزوم تشكل يابي آن، امكان تحقق هر آن چه گفتيم را غير ممكن ميسازد. يعني آن چه دانشجويان سوسياليست بر آن تاكيد دارند، با طرح مقوله «اتحاد جنبشهاي دموکراتيک حول جنبش کارگري»، و بحث «نمايندگي افق پرولتري در جنبش دانشجويي» سعي و تلاش براي تبليغ و ترويج اين مساله به چشم انداز نويني براي كليت دانشگاه برگزينند و بخش چپ دانشجويي را به اين امر مهم دعوت نمايند تا در راه تشكل يابي طبقه كارگر و غلبه بر موانع عيني و ذهني آن را به هسته اصلي استرات‍ژيك خود بدل سازد.

در عرصه مبارزه سیاسی هم عملا نیروهای موجود جامعه به دو قطب اصلی (سوسیالیسم و بورژوازی) در تقابل با هم قرار گرفته اند. در همه جنبش های اجتماعی این دو گرایش در مبارزه ای رو در رو و تنگاتنگ به پیش می روند. لیبرالیسم که گرایش غالب بورژوازی است در جنبش کارگری خود را در شکل رفرمیسم، در جنبش زنان کمپین یک ملیون امضاء و فمنیسم اسلامی، و درجنبش دانشجویی لیبرالیسم و ناسیوالیسم (شامل سوسیال دمکراسی) خود را نمایان کرده است. فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی بنا به جایگاهی که در آن قرار گرفته اند و از موقعیت بهتر و از پتانسیل و آگاهی طبقاتی بالاتر بر خوردار هستند و به مثابه پیشروان جنبش سوسیالیستی بایستی در همه عرصه های مبارزه نظری، سیاسی و عملی در سطح اجتماعی به شکلی وسیع به نقد همه جانبه لیبرالیسم بپردازند. لیبرالیسم می تواند نیروی اصلی در برابر جنبش سوسیالیستی قرار بگیرد. پیشروی جنبش سوسیالیستی به شکل وسیع و مشخصا در جنبش دانشجویی تنها از مسیر نقد و افشای ماهیت طبقاتی و سیاسی لیبرالیسم می گذرد. غافل شدن در مقابله بی وقفه با لیبرالیسم می تواند به قیمت پس روی جنبش سوسیالیستی منجر شود. مبارزه خود بخودی جنبش های اجتماعی را اگر مبارزین و فعالین سوسیالیست رهبری و به دست نگیرند به زائیده لیبرالیسم تبدیل خواهد شد و عملا این جنبش ها عقیم جریانات راست و بورژوازی خواهند شد.

به گفته مارکس "سلاح انتقاد یقینا نمی تواند جایگزین انتقاد بوسیله اسلحه شود. قهر مادی را باید بوسیله قهر مادی سرنگون کرد. ولی تئوری هم به مجرد این که توده گیر شود به قهر مادی مبدل می گردد، تئوری می تواند توده گیر شود به محض این که توده ها محمل تظاهر آن گردد و توده ها زمانی محمل تظاهر تئوری می شوند که تئوری رادیکال باشد. رادیکال بودن یعنی دست به ریشه مسائل بردن و برای انسان ریشه خود انسان است..."

خرداد  89  - مه 2010

برگرفته از نشریه سوسیالیست شماره پنجم

Maisam.mardokh@gmail.com